در هر جامعه ایی بخشی از مردم به دلایل مختلف و از جمله تصادفات، جنگ، بیماری و یا مادرزادی بخشی از بدن و یا ذهن آنها کارکرد معمولی خود را به تمامی انجام نخواهند داد و این انسانها نیازمندیهای ویژه ای دارند که جامعه و سیستم حکومتی لازم است آنها را تامین و تضمین نماید.
در بخشی از جوامع پیشرفته سرمایه داری، مبارزات کارگران و توده های مردم و معلولین، رشد تکنولوژی، نهادینه شدن ارزشها و فرهنگ مترقی، باعث شده است که فرصتهای مناسب آموزشی و درمانی در اختیار معلولین قرار گرفته و مردمی که نیازمندی های ویژه ای دارند بتوانند از زندگی و استعدادهای خود بهره ببرند .
در جوامع استبداد زده و در حال توسعه، در کشورهایی که امکان شکوفایی برای استعدادهای مختلف فراهم نمی شود، فرهنگ، سنت و مذهب، نابرابریها و تبعیض را توجیه و تقدیس می کنند، اکثریت مردم و از جمله انسانهای که نیازمندیهای ویژه ای دارند نمی توانند پتانسیل و ظرفیت های فیزیکی و ذهنی خود را به تمامی بکار گیرند .
چگونگی برخورد به معلولین، شاخص سنجش سیستم های حاکم در جهان است. در آلمانِ هیتلری و در نظام های فاشیستی، این بخش مردم که نیازمندیهای ویژه ای داشتند با انکار، سرکوب و حتی مرگ روبرو می شدند. مذهب چون دلایل منطقی و علمی برای این بخش مردم ندارد، چنین محدودیت و کم توانی در زمینه های فیزیکی و ذهنی انسانها را مشیت و خواست الهی تعبیر کرده و در موارد و تفسیرهای افراطی آنها را پاداش اَعمال ناکرده این انسانها می نامد.
در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی هرگز آمار حقیقی از شمار معلولین انتشار نیافته است. آمار رسمی مربوط به شمار معلولین تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی است که تقریبا یک دهم آمار واقعی است. آمار سازمان های غیر حکومتی و سازمان بهداشت جهانی نشان می دهند که بین 11 تا 12 درصد از جمعیت ایران دارای معلولیت هستند و در این میان 4 تا 5 میلیون نفر دچار معلولیت شدید یا بسیار شدید هستند و هر ساله بیش از 60 هزار نفر به شمار معلولین اضافه می شود.
در یکی از گزارش های سازمان دیدبان حقوق بشر و کمپین حقوق بشر ایران با عنوان “من نیز به اندازه شما انسان هستم” آمده است : «بسیاری از معلولین ایرانی هنوز در خانههای خود به دام افتادهاند و قادر به زندگی مستقل و مشارکت در جامعه همپای سایر شهروندان نیستند”.
ناتوانی و یا کم توانی در پاره ای از فعالیت های فیزیکی و ذهنی به معنای ناتوانی و کم توانی کامل و مطلق نیست و ممکن است بخش یا بخش هایی از بدن و یا ذهن یک انسان کارکرد کامل و لازم را نداشته باشد ، ولیکن بخشهای دیگر کارکرد و توانمندی بیش از معمول و نرمال را داشته باشد .
معلولیت میتواند شامل موارد متنوع و متعددی باشد که بخشی از آن به سادگی قابل مشاهده نباشد . نابینایان، انسانهایی که فلج عضلاتی دارند و یا بخشی از بدن ازجمله دست، پا، چشم، شنوایی و غیره را ندارند به آسانی برای بقیه مردم قابل تشخیص هستند، ولی در مورد بیماریها و نارسایی های عصبی چون افسردگی، صرع، الزایمر و فراموشی جدی، معلولیت ذهنی و غیره برخورد و تشخیص پیچیده تر است .
گاهی ناتوانی ها و بیماریهای ذهنی و روحی با بیشترین انکار، پنهان کاری، شرمندگی اعضا خانواده و یا در مواردی با ناانسانی ترین شیوه برخورد از زندانی کردن در خانه تا بی توجهی به خواستها و به رسمیت شناختن حقوق انسانی فردی که نیازمندیهای ویژه ای دارد، روبرو می شویم.
برای بسیاری بدیهی و عادی است به پزشک، چشم پزشک، دندان پزشک و به مراکز بهداشتی و درمانی مراجعه کنند، اما رفتن پیش روان شناس، روان پزشک، متخصصین آموزش برای افرادی که توانایی ذهنی محدود تر و نیازهای ویژه ای دارند، هنوز یک تابو و پنهان کاری فردی و خانوادگی است .
حکومت، جامعه و خانواده سه رکن و پایه اصلی در بررسی و برخورد به نیازمندیهای آن بخش از مردم هستند که نیازمندیهای ویژه ای دارند.حکومت مسئول اصلی تامین نیازمندیهای ویژه برای اعضایی از جامعه است که نیاز به مراقبت بیشتر و تخصصی تری دارند و تامین کار، آموزش، درمان، بیمه کامل ترانسپورت و مسکن معلولین باید در اولویت باشد. جامعه ای که در آن حقوق بشر برسمیت شناخته شده و حقوق اولیه انسانها در آن تضمین و تامین میگردد، با معلولین همچون بقیه شهروندان جامعه برخورد کرده و در مقابل هر گونه تبعیض و تحقیر واکنش جدی و مناسب را بروز خواهد داد. خانواده هم یکی از مهم ترین ارکان برسمیت شناختن معلولین و یا نقض و انکار ضرورت چنین نیازهای ویژه ای است .
معلولین باید بتوانند تشکلات ویژه خود را داشته باشند، رسانه و مراکز خاص خود را ایجاد نمایند، حق اعتراض و رسانه ای کردن خواستهای خود را داشته و خواهان حقوق برابر با بقیه شهروندان جامعه باشند .
کردستان یکی از مناطق ایران است که در آن معلولین از همین حداقل های موجود در جامعه ایران هم محروم هستند. فقر و بیکاری، عدم وجود خدمات و سرویس های دولتی برای معلولین، چهل سال اشغال نظامی و انفجار مین و تیراندازی بسوی کولبران و غیره بخشی از مردم را دچار مشکلات درونی و فیزیکی کرده است .رژیم اسلامی نه در کردستان و نه در سراسر ایران حاضر به قبول مسئولیت خود در قبال معلولین این جامعه نیست. با کسر کوچکی از هزینه های کلانی که صرف میلیتاریسم، سرکوب مردم، تروریسم و دخالتهای ارتجاعی در بیرون از مرزها می شود، می توان یک زندگی انسانی برای معلولین فراهم آورد، امری که تامین آن باید از اولویتهای دولت برآمده از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی باشد.